* دیروز در وبگردیهای بی هدف به
یه چیزی برخوردم. انقد کیفور شدم!
*
مریم دوباره مینویسه! قصه اش رو توی وبلاگ خودش بخونید.
* آزمودست عقل دور اندیش را ... بعد ازین دیوانه سازد
خویش را. یعنی زورکی میخواد با همه چی لج کنه ... یکم نصیحت
ش کنید.
فردا دوباره نگی روز از نو روزی از نو... هرچند الآن نمیتونی تشخیص بدی چون توی متن جریان هستی... اما منو ببین جلوت وایسادم. ازین به بعد میتونی منو آینه ی عبرت صدا کنی!
* قناریه با همه چی میخونه! سوت بزنی عین خودت جواب میده. شبا پراشو پوش میکنه میشه قد توپ ماهوتی. میگیره میخوابه. خیلی به من نگاه میکنه! شاید داره شناسایی میکنه اما هنوز تا اون آوازای جانانه خیلی فاصله داره!
* امروز یکی بهم گفت ما مثل مرغ عشقیم. دو ثانیه بعدش دو تایی زدیم زیر خنده. آقا مارو چه به این حرفا ! ما همون اکشن باشیم بهتره :))
*مامانم رفته مسافرت . اجاق مطبخ ما کور شده. اجاقشم که روشن بشه این
مریم میخواد همش طبق معمول به خوردمون بده.(طبق معمول یعنی کباب تابه ای) اه من اصلاْ دیگه از این غذا چندشم میشه. مامان بیا من دلم قرمه سبزی میخواد!
* دیگه کارای پیچ گوشتی و چکش رو با کارد آشپزخونه و گوشکوب انجام نمیدیم! این توی خونه ی ما یه انقلاب به حساب میاد!
* برای یکی تعریف کردم که توی این چند روز گذشته برای در ورودی خونمون «چشمی» نصب کردیم . گفت آره برای شما که
توی خونه تون مرد ندارید همچین چیزی لازم بود. یه جوری گفت مرد ندارید که دلم یهو هری ریخت پایین ... همه حرفا که آخه گفتنی نیست...
* من دلم سخت گرفتست ازین مهمانخانه ی مهمان کش... روزش تاریک. حالم اصلاْ بد نیست فقط ازین خوشم اومد...همین!