در رو که زدم بهم تصویر دستم توی ذهنم بود که لای در مونده و انگشتام له شده و خونیه. بالا رفتنم از پله های پل هوایی مصادف شد با پایین اومدن یه ولگرد با یه گونی روی شونه ش. از کنار ولگرد که رد شدم ، تصویر خودم توی ذهنم بود که توی تاریکی دارم دست و پا میزنم تا خودمو از زیر دست و پای ولگرد نجات بدم. بالای پل مثل همیشه چند ثانیه ای ایستادم و خیابون و ماشینا رو که با سرعت از زیر پام رد میشدن نگاه کردم و تصویر جنازه ای رو دیدم که کف خیابون افتاده و یه پتوی پلنگی روشه. پله های پل رو دوتا یکی کردم و خودمو دیدم که از پله ها افتادم پایینو پخش زمین شدم. کنار اتوبان منتظر تاکسی بودم. تاریک بود. ماشینه سرعتش زیاد بود و دستام از سرما سرد سرد. چراغاش چه بزرگ شدن. سرم محکم خورد روی آسفالت. ولگرده برگشت اینور و انگشترم رو از انگشتم در آورد. هی! بدش به من اون یادگاریه. انگار نشنید. خیله خب باشه. مال خودت. بازم نشنید.ماشینا هنوز با سرعت رد میشن. لا اقل یکی یه پتو بندازه روی من.

نظرات 18 + ارسال نظر
میلاد چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:14 ب.ظ http://tarfand.blogsky.com

سلام
من که گیج شدم.اینجا چرا تغییر رنگ داده

محمد پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:13 ق.ظ http://muhammad.blogsky.com

سلام
با اون نوشته بالا کاملا موافقم ( بیایید)
اما ببخشید پتوها رو فرستادیم بم اما سر از بازار سیاه در آورد اگه هنوز می تونی حرکت کنی اول برو یکی بخر بعد ...

اهورا پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:52 ب.ظ http://blooper.persianblog.com

سلام . شاید همه ی ما بعد از یه دوره زندگی ، یه بالا و پایین رفتن از پله ها ، به اطرافمون که نگاه کنیم : یه پیرمرد خنزر پنزری ببنیم که یه کوزه تو بساطشه . . .آره همون کوزه ای که اون گل نیلوفرو روش کشیدیم . فعلا . اگه طالب تبادل لینک یا لوگو بودی خبرم کن . خیلی با این متنت حال کردم . یادت نره ها . من اهورام . موفق باشی .

آرش پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:12 ب.ظ http://www.arash-xyz.blogsky.com

افکار (( تریو مازوخیسمی )) ... ؟؟؟؟ !!!

آرتا پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 05:03 ب.ظ http://darkness.blogsky.com

سلام مهناز عزیز. خوشحالم که بالاخره تصمیم گرفتی یه جا بنویسی. انقلاب ؟ خبریه؟!!!!!

نگهبان سکوت شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:54 ق.ظ http://shadzii.persianblog.com

ای بابا...

پریسا شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:38 ق.ظ http://parisssa.blogspot.com/

بد چیزایی دیدی!
له شدن و پتو پلنگیو ...
وای بر تو.

م.ن شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:24 ب.ظ http://paad.blogsky.com

اولن سام و علیک ، درثانی اون سر من بود که خورد روی آسفالت ، ثالثن ببر رو ترجیح می‌دم ، رابعن از وبگردی تا وگردی‌ دو گام بیش نیست : یک گام فشردن دکمه‌ی پاور ، و گام دویم . . . فشردن دوباره‌ی دکمه‌ی پاور ، پنجمن اینو باید می‌نوشتم خامسن !

عارف یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:28 ق.ظ http://hekayat.blogsky.com

سلام ... پتو که انشاالله بهش نیاز پیدا نکنی حالا حالا ها. بعضی وققتها میشه منم اینجوری به بعضی دو و بریا نیگا میکنم اینجوری که هر کی از کنارم میگذره تصور میکنم که این داره یه بلایی سرم میاره. اما امان از وقتهایی که هر کی از کنارم میگذره تصور میکنم من دارم یه بلایی سرش میارم. اونوقتها از خودم میترسم. راستی مشکل کامنت پایینی رو منم دارم به نتیجه رسیدی راهنمایی بفرمایید. یا حق

هاله یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:31 ب.ظ http://haleh.blogsky.com

سلام مهناز عزیزم..دو بار برات کامنت گذاشتم..اما ارور داد...حالت چطوره؟خیلی دیر به دیر مینویسی؟!
راستی..لینک من به همون بلاگ سکای برگشته...

تاریک خانه سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:29 ب.ظ http://darkroom.blogsky.com

کدام خانه خواهی ماند ؟

هاله چهارشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:53 ق.ظ http://chekhabara.blogsky.com

چقدر قالب قشنگی داری عنوانش هم خیلی بامزه است آهنگش هم

ابی چهارشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:15 ب.ظ http://3line.blogspot.com

...

سمانه جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:39 ق.ظ http://asemoonetanha.persianblog.com

از اون بالای پل که رد می شدی ندیدی اون دختر کوچولو هه رو که یه بادکنک قرمز دستش بود ؟ داشت دست تکون می داد برات .... نورای گندهی چراغ ماشین رو که دیدی نشنیدی صدای جیغ دختره رو ؟ صدای دوییدن پاهاش رو نشنیدی که می خورد کف خیابون ؟ داشت میومد طرف تو دختر ....

بهرام جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:05 ب.ظ http://www.dokhtarankimiagar.blogsky.com

سلام
خیلی وقته نیومدم اینجا یه چیزی چه اتفاقی واسه تو و نگار افتاده؟؟ شما ها رو حک کردن؟؟؟
چی بالا نوشتی ؛بعضی ها احمق هستن: یعنی چی؟؟؟؟
حتما جوابم رو بده (تو وبلاگم)

پریسا جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:14 ب.ظ http://parisssa.blogspot.com/

هیچکی خونه نیست؟!

نیما دوشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:34 ب.ظ http://nimamofid.persianblog.com

:) سینمایی شد.

[ بدون نام ] چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:20 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

بهتره گاهی فراموش بشه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد