چی میتونه خستگیتو از روحت بکشه بیرون؟ دلت میخواد شونه هاتو بمالم؟ دوست داری پاهاتو بذاری توی آب گرم و یه ساعت بشینی تلویزیون نگاه کنی؟ دوست داری بریم پیاده روی؟این خیابون بالاییه رو تازه آسفالت کردن . خلوته جون میده واسه ی قدم زدن. دلت میخواد یه روز کسی کاری به کارت نداشته باشه تا حالت خوب خوب بشه؟ میخوای برات روزنامه بیارم بخونی؟ میخوای با هم sting گوش بدیم؟ میخوای سرتو محکم بکوبم تو دیوار تا همه ی بدی های این یه سال و خورده ای رو یادت بره؟ کیندرشیری میخوری؟ میخوای برات کتاب بخونم؟ اصلاً بیا مثل همیشه هر کلمه ای رو که دوست داری بگو تا منم برات بگم که بعدش بهم بخندی. دوست داری دعا کنم برف بیاد؟ فرداشم آفتابی بشه بریم برف بازی تو منو زیر برفا له کنی؟ دوست داری پنجشنبه صبح ساعت شیش سیگار بکشیم؟ میذاری موهاتو شونه کنم؟ جوراباتو بده برات بشورم. میخوای ببرمت دکتر؟ راستی دیروز دکتر عامری رو توی خیابون دیدم چقدر بدون اون میز ابهتش کم میشه! ساعتت چرا خواب مونده؟ میخوای یه فیلم بذارم با هم ببینیم؟ چای بریزم برات؟ دوست داری برت گردونم به دوازده سال پیش؟ ماکارونی سوخته میخوری؟ دوست داری صورتتو برات اصلاح کنم؟ میخوای اشکاتو پاک کنم؟ ...