به این لیست پایین که نگاه میکنم میبینم که یه سری از ویزیتور هامو مدیون گوگل هستم!
دوست دارم بدونم اینا چیو سرچ میکنن که به اینجا میرسن. کسی اگه میدونه چیکار باید بکنم لطفاْ راهنماییم کنه. فقط امیدوارم که چیزای بدبد سرچ نکرده باشن!  چون به خدا من بی گناهم! 
سه تا گریتینگ کارت دریافت کردم تو این روزا که همشونو دوست میداشتم.
هوا بسی بهاری میباشد و معشوقه بسامان است و اینا. خیلی خوشم.






دیروز عصر به مدت ده دقیقه داشتم فکر میکردم که چطور باید اینو بگم!
 و میدونستم که هر نوشته ای راجع به این قضیه چیز احمقانه ای از آب در میاد!
بیخیال! امروز تولدمه!


من همیشه سفر میکنم. با دوچرخه ای که روی آب حرکت میکنه. من همیشه گرمترین سلامهایم را برای دلفین ها میفرستم در حالیکه سعی میکنم به برق آفتاب روی پوستشون نگاه نکنم. اما زمانی که میخواهم به راهم ادامه بدم ، نقطه های ریز درخشان همه جا را پر کرده اند. من یک زیر پوش سفید رکابی میپوشم با یک شلوارک آبی و یک کلاه نقاب دار زرد برای ندیدن آفتاب! گاهی که سرعت میگیرم ، پاهام رو از روی رکابها بر میدارم و در آب فرو میکنم. و وقتی به پشت سرم نگاه میکنم، مثل قایقهای موتوری رد سفیدی پشت سرم روی آب میبینم! شاید این یک علامت باشد. چون معمولاً دلفینها وقتی میبینند که رکاب نمیزنم و آب را به اطراف میپاشم، با من به سرعت حرکت میکنند و از روی سرم به آنطرف میپرند. منهم در عوض کلاه زردم رو توی هوا برای دلفینها تکان میدم. روز که تمام میشود باید خودم را به ساحل برسانم. یک بار از دوچرخه ام خواستم به من هم یاد بدهد تا غرق نشوم و همیشه روی آب بمانم ولی قبول نکرد. و من همیشه باید روی زمین بخوابم! اما شبها هم خواب دریا میبینم و صبح به خاطر دلفینها دوباره به آب میزنم.