با هم که با تلفن حرف میزنیم، غم صدایت را که میشنوم، و به خاطر میاورم که روزهاست ندایده ام ات، فرو میریزم. به لبم باید لبخند باشد ... یادت هست؟ پارسال زمستان بود و بهار بود و تابستان و پاییز و زمستانی دیگر... من بودم و تو و دنیایی درونمان. بار ها از تو گفتم. همین جا . پنهانی. اشارک های ریز ، کوچک مثل همان شیب تند. یادت هست؟ شنیده بودم زندگی بیرحم است! بیرحمی اش را در همه جهات با تمام کیفیات لمس کرده بودم، جز این یکی. حالا این زندگی دارد آن رویش را به تو نشان میدهد. میبینی؟ شده ام یک گنگ هذیان گو. من اعتیاد دارم. به تو. یادت هست؟ با هم سیگار میکشیدیم؟ طعم گسش را هنوز زیر دندان دارم. باور کن. چیزی درونم میریزد وقتی یادت میافتم. قرار شده بود برایت ننویسم. حرف بزنم. تو حالا از من دوری ... فرسنگ ها راه ... و هنوز این تویی که به من امیدواری میدهی. که برگردی. که دوباره همان شود که بود. که میدانی اگر نباشی من هم نیستم... این وسط حفره ای بزرگ وجود دارد وقتی نیستی... تاریکی این ماجرای دراز به سیاهی موهایت است و به بلندی قامتت. موهای سیاهت را و شانه هایت را نوازش خواهم کرد. دلم دستهایت را میخواهد که هر دو دستم بی زحمت بینشان جا میشدند...میشوند. میدانم اگر اینجا بودی مجال به اینهمه اشک نمیدادی. که بیایند و چشمانم سیاه شوند. چه خوب اشک را از گونه هایم برمیداری... و لبخند را به لبانم مینشانی. باشد که روزهای خوبمان تکرار شوند... حتی بدون سراشیبی و هوای صاف بعد از باران...
چه عاشقانه ی غمناکی!
سلام
چون سر آمد دولت شبهای وصل
بگذرد دوران هجران نیز هم...
پیروز باشی.
مهناز من فقط میتونم واست دعا کنم
با تموم قبلی ها فرق داشت
so romantic and gloomy
من که نمیدونم دیگه باید چهکار کنم با این همه ... بگذریم. شاید این آخرین سفر من باشه .
یعنی میشه ؟
زخم کهنه ام ٬تازه شد...
مهی اگه کاری از ما بر میاد بگیا.البته میدونم که خودش باید حل بشه.ولی به هر حال.
نمی دونم چی بگم...
سلام
متن زیبایی بود به من هم سر بزن
از جدایی بدم میاد. همش همراه با حسرته...
ولی واسه اینکه قدر چیزایی رو که داری بدونی لازمه...
دلم گرفت...
پایدار باشید
سلام مهناز جان... چقدر بااحساس!!!
حتی بدون سراشیبی و هوای صاف بعد از باران...
تکرار می شن اما بدون من بدون تو بدون ما
...
مهناز خانم اگه وقت کردید و دلتون اومد یه سری به ما بزنید و از اون معرفتتون خرج دوستان کنید (اگه من رو به عنوان دوستتون قبول دارید).
خلاصه اینکه بیمعرفت شدید و دوستان جدیدتون رو قبول ندارید...
...
یه خونه هست..که تو محل عشق..
قلبهای عاشق در اون خونه....
چشمهای منتظر ...پنجره اون خونه
اشک دیوار خونه.....غم سقف خونه..
شادی..آدمای اون خونه
خونه منو ندیدن؟؟.....
موفق باشی