ساعت چهار و نیمه و من در مطب دکتر منتظر ویزیت (ویزیت که چه عرض کنم مشت و مال!) هستم. حدود یک ساعت است که به در و دیوار و مخصوصاً به تابلوی سبک من در آوردی که فکر کنم اثر خود دکتر باشه نگاه میکنم. دکتر مشغول خوردن مخ یک خانم سانتی مانتال در درون اتاق است و نفر بعد باید من باشم. و باز دکتر میخواد با اون دستگاه ماساژ لعنتی به جون صورت من بیفته. همه با شنیدن اسم ماساژ احساس خوبی بهشون دست میده اگه هر کسی این احساسو داره من میتونم از خود گذشتگی کنم و وقت بعدیمو در اختیارش بذارم تا بره و لذت ببره!
اینجا یه تابلوی دیگه هم هست که پرنده ای تنها رو نشون میده که در حال بال زدن در میان ابرهاست. موزیک ملایم و خواب آوری هم پخش میشه و یک دوربین مدار بسته که مانیتورش درون اتاق ویزیته هم اینجاست و من نمیتونم جلوی خودمو بگیرم و هر چند دقیقه یه نگاهی بهش میندازم تا دکتر چشم های خواب آلود منو ببینه و منو به درون اتاق راه بده!
آخه یک ساعت حرف نزدن برای من مثل یه قرنه و ما حالا داریم کم کم وارد قرن دوم میشیم!
اینجا یک خانم منشی هست که من استایل شو خیلی دوست دارم . خیلی باریکه ترکه ایه و صدای بسیار ملایمی داره و نمیدونم دکتر چرا عزیزم صداش میکنه(!) استغفرالله به من چه... یه بچه هم اینجاست که فقط منتظره در اتاق ویزیت باز بشه تا اون بتونه تا کمر دولا بشه و داخل رو نگاه کنه! آها راستی اون خانومه مامانشه! چقدر خوبه که این ورقها و این خودکار همراهمه. خودکاره رو سال اول دبیرستان از یکی ار بچه ها دو در کردم. بعد ها مجبور شد رضایت خودشو اعلام کنه. خب چشمم گرفته بودش! اونم بنده خدا حرفی نداشت!
پرونده ی پزشکی من آبی بد رنگه کاش توی یکی از اون ورقه های زرد شفاف درد و مرض های منو نوشته بودن. اینجوری روی این زمینه ی آبی نکنه یه وقت دکتر اشتباه بخونه !... وای چقدر تلفن اینجا زنگ میزنه و رشته ی افکار منو پاره میکنه! ببینم کجای دنیا دیدید آدم برای اینکه کتک بخوره و صورتش زخم و زیلی بشه یک ساعت توی نوبت بشینه؟! نمیدونم الآن دوست ندارم به دردی که قراره بکشم فکر کنم اما کاش یکی همراهم بود تا لا اقل توی راه برگشتنه یکم براش آه و اله میکردم روحیه م عوض میشد! این تابلوی پرنده روبروی منه و نمیتونم بهش نگاه نکنم . قشنگه ها! نور ملایمی از روزنه های ابر روی بالهای پرنده تابیده . آخر یه روز پرنده هه خسته میشه و از اون بالا میفته . شرط میبندم!
وای منو صدا کرد... خیلی درد داشت مثل اینکه پیشونیتو هی محکم بکوبی تو دیوار و سوزن توی پوستت فروکنی. بوی الکل هم آخر منو خفه میکنه. فکرشو بکن روی پوستتو که قبلاً سوزن زدی حالا الکل بمالی. واااای... خیلی بده.
دکتر هم هی حرف میزنه بعدم خودش میگه میدونم انقدر درد داری که فکرت کار نمیکنه. با یه دستش دهن منو گرفته توقع داره در جواب سخنرانی هاش اضهار نظر هم بکنم. آخه شما بگید منطقیه؟ کارش که تموم شد و برای دفعه ی دیگه وقت گرفتم رفتم توی آسانسور . ای بابا صورتم خیلی آش و لاش تر از این بود که بخوام سه تا تاکسی سوار بشم. برگشتم تو و یه آژانس گرفتم تا خونه. صورتم هنوز ورم داره و میسوزه. شبیه کروکودیل آفتاب سوخته ی سواحل شرقی افریقا شدم. کی من از شر این دکتر خلاص میشم؟
ببخشید خیلی وراجی کردم . دوست داشتم اینا رو برای یکی بگم.
دکتر چی بود این که رفتی؟؟/دکتر ساواک بود؟؟
من یکی را می خوام برای حرف زدن
روز های تنهایی داره می یاد
سلام
مطلبتو هنوز نخوندم ولی بازی رو صاف زدی تو هدف البته بازیهای داداشم نه من . اما من تکسچورهاشو کش میرم
بای
مرسی اومدی.خوب مینیویسی!
سلام.
قشنگ شده.عجب متنهایی مینویسی.
مارو کشت این شاره .وادش شدم چنتا عکس أپلود کردم اما میخوام بزارم تو وبلاگ جواب نمیده میگه پسوورد چه کار کنم
سبز باشی و موفق بای
مرسی سر زدی
چه نوشته عجیبی !
از این تابلوها که اثر خود دکتراست،منم زیاد دیدم ؛)
۱-واقعا از خودم معذرت می خوام که ناموسم رو دادم دست یه تمساح قاتل.......
۲-آدرس این دکتر رو بده ما هم بریم ..نه برای درمون چون بیماریه من درمون پذیر نیست ....بریم خانوم منشی رو ببینیم شاید با گل و شیرینی......
۳-بابا این ناموس ما رو بساز ...
۴- من گشنمه .....ناهار میخوامممممممممممم
سلام
امیدوارم هیچکس گیر دکتر و بیمارستان نیفته چون من که دارم میشکنم
سلام .. این دکتره دکتر چی بوده که شکنجه گره؟؟؟ راستی قشنگ مینویسی ... یا حق ..
فکر میکنم از این طب های سوزنی چینی بوده ... راستش من که خودم پزشکم نفهمیدم مشکلت چی بوده! ولی میدونم اگر ناخوشایند هم بود نوبت بعدی خودت نمی رفتی! اما نگو به من دندون پزشکی هم ناخوشایند است ولی مردم میرند اما بدان که درد دندان ناخوشایند تر است پس در نظریه نسبیت آن هم خوشایند است ... اگر برای زیبایی رفتی قابل توجیه است چون خانم ها میگویند: بکش و خوشگلم کن .... وای چه قدر حرف زدم ... اووووووووووه
فقط اسم دکتر رو بده تا خودم برم سراغش بیینم این منشیش چه شکلیه؟!!
لابد درد و سختیش میارزه. به این فکر کن!!
پایدار باشی
سلام
اینجا چرا همه میخوان یکیو بزنن یا برن سراغش دعوا؟
سلام. من یکجایی مطلبی خوندم در مورد تغذیه. شاید اگه سبزیجات و میوه تازه و شیر به اندازه کافی مصرف کنی . زودتر بهبودی پیدا کنی . با احترام (درضمن از توجه ت به وب لاگم ممنونم)
این همه رنج ، حتما باید سعادتی ابدی در انتظارش باشه نه؟
سلام.وبلاگ جالبی داری به منم سر بزن.تابعد...
وبلاگتون جالبه! موفق باشی :) اما چرا اسمش را گذاشتی : پاهای کثیف؟! البته ببخشید که فضولی میکنم ها!
چرا اسم من مهنازه ؟! :)
بابا آپدیت کت دیگه
چــــــــــــــــــشم !!
کوشی؟
خررر - پوووووووووووف
این آپدیت نشد؟
خیلی خوب توصیف کردی
حالا چرا می ری جایی که ازش اینهمه می نالی؟