اینو خطاب به دوستای جدیدم میگم: من قبلاْ یه جای دیگه مینوشتم... اگه الآن ببینیش فکر میکنی خونه بغلی همین جاست!
یعنی اون رو یه آدم متخصص ساخته بود اما من سعی کردم که اینو خودم ، از نو و مثل اون بسازم... حالا چقدر موفق بودم دیگه نمیدونم...
نمیدونم اسم اون کارمو بی خیالی بذارم ، خوشبینی نسبت به یه نا شناس بذارم یا ندونم کاری... منظورم دادن پسورد وبلاگ قبلیم به یه آدمی بود که فکر نمیکنم توی قاموسش امانت داری معادلی داشته باشه... اون خیلی راحت پسورد رو عوض کرد و گفت که وبلاگتو پس نمیدم ! و من هر کاری برای پس دادنش در حیطه ی توانم کردم اما خب... اون آدم وبلاگ رو تعطیل کرد و تهش نوشت THE END ... من خیالم راحت بود که لاقل دوستای قبلی که به اونجا سر میزنن مطلب عوضی رو از جانب من نمیخونن... حالا گفتن اینا شاید برای خودمم خوشایند نباشه اما امروز رفتم اونجا تا یه نگاهی به در و دیوارش بندازم ، با کمال تعجب دیدم که طرف برداشته اولین و دومین پست من رو دوباره توی وبلاگ گذاشته! واقعاْ نمیفهمم چرا اینکارو میکنه ...
ببین دوست من! حتماْیادت میاد که چی به من گفتی و قرار شد دیگه اون وبلاگو دست کاری نکنی... تو میتونی توی وبلاگ خودت بنویسی که میبینم تعطیلش کردی!! اگه اسم خودتو میذاری هکر که دلم میخواد نیم ساعت بهت بخندم اما من اسمتو میذارم دزد! البته معذرت میخوام... نه معذرتم نمیخوام.